بوی رفتنت که در فضا می‌پیچد

کهکشان ماتم می‌گیرد

قلب عقرب به درد می‌آید

دستان کماندار می‌لرزد

می‌ترسند

که روح من را ببینند

تهی تر از دستانم

آسمانِ امروز بود

هنوز امیدی هست